نگاهی به رابطه عبد و مولا
40,500 تومان
45,000 تومان
%10
40,500 تومان
45,000 تومان
%10
عمومی
کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا برگرفته از مباحث استاد علیرضا پناهیان با موضوع درک، رشد و آثار رابطه بنده با خداوند است که در انتشارات بیان معنوی منتشر شده است.
کتاب نگاهی به رابطه عبد و مولا قصد دارد به شما یاد دهد برای اینکه احساس نیاز به رابطهٔ عبد و مولا رابطه را در خودتان کشف و بعد جنس این رابطه را لمس کنید، سعی کنید تا آنجا که میتوانید گناه نکنید؛ تعلقات خودتان را ببرید و کار بد نکنید. این کتاب به مخاطب یاد میدهد نگاه بد نکند، بدزبانی نکند، گوشش را کنترل کند و را بندگی را در پیش بگیرد.
این کتاب با موضوع «رابطۀ عبد و مولا» عمدتاً در ایام اعتکاف و در مساجد دانشگاههای تهران ارائه شده و مورد استقبال دانشجویان و دانشگاهیان قرار گرفته است.
رابطۀ انسان با خداوند متعال، بر خلاف تصور برخی که آن را یک رابطه یکطرفه میدانند، رابطهای کاملاً دوطرفه است. این کتاب سعی دارد نگاه دوطرفه ارتباط با خداوند را بیان کند و به خواننده کمک کند روح خودش را به خداوند نزدیک کند.
این کتاب را به تمام علاقهمندان به سخنرانیهای استاد پناهیان پیشنهاد میکنیم.
«لزوم تلاش برای برقراری ارتباط صحیح با خداوند
از سوی دیگر، علاوه بر داشتن تلقّی درست از خداوند، باید به شکلگیری درست ارتباطمان با خدا هم توجه کنیم. خداوند متعال «ربّ» ماست و ما باید تلاش کنیم تا نیاز به ارتباط با «ربّ العالمین» را در خود پیدا کنیم. پیدا کردن این نیاز کار زیاد دشواری نیست، ولی کمی زمانبر است.
ما نیاز داریم که کسی به ما محبّت کند، این نیاز را زود میفهمیم. ما نیاز داریم کسی ما را پناه دهد، این نیاز را هم زود میفهمیم. ما نیاز داریم کسی که قدرت بالایی دارد از ما پشتیبانی کند، این نیاز را هم خوب میفهمیم. ما نیاز داریم کسی در ناامیدی به ما امید دهد، این نیاز را هم زود میفهمیم. اما اینکه ما نیاز داریم کسی را بپرستیم، نیازی عمیقتر است و باید مقداری کار کنیم تا به این نیاز برسیم.
اگر به این نیاز برسیم پس از مدتی میپرسیم: «چه کسی ارزش پرستیدن را دارد؟» یعنی به دنبال معبودی میگردیم که او را بپرستیم. دل ما خیلی از اوقات برای «کسی» تنگ میشود که علیالقاعده آن کس باید خدا باشد. اما دل ما باید برای «پرستیدن» خدا تنگ شود. اگر دلمان برای پرستیدن خدا تنگ شد، خدا را پیدا میکنیم. مثل جوانی که دلش برای ازدواج تنگ شده و بیقرار ازدواج است. اگر احساس نیاز به ازدواج در یک جوان پدید بیاید، کمکم طرفِ خودش را هم پیدا خواهد کرد. کمکم این نیاز به او آدرس خواهد داد.
ما باید نیاز به پرستش را بیدار کنیم نه نیاز به ویژگیهای دیگر را. این کار، کمی سخت است. به همین دلیل زمانی که به بعضی میگویی: «بیا نماز بخوان!» میگوید: «برای چه بخوانم؟» میگویی: «برای مناجات کردن با خداوند متعال.» میگوید: «خب حالا بدون نماز مناجات کنم چه میشود؟» چنین شخصی هنوز نیاز به پرستش را درک نکرده است، اما نیاز به نجواکردن با یک بزرگتر را درک کرده. اگر نیاز به پرستش را هم درک میکرد میگفت: «من دوست دارم با کسی مناجات کنم و او به من دستور بدهد تا من دستور او را اجرا کنم.» اگر نیاز به پرستش در من بیدار شود میگویم: «دوست دارم خدایی داشته باشم که مرا پشتیبانی کند، من با او مناجات کنم، مهربان باشد، پناهم دهد، و حتی اگر دستور داد و انجام ندادم مرا مجازات کند!»
ارتباط تو با خدا؛ ارتباط یک «عبد با مولا» است. به خاطر همین ارتباط است که انسان خود را به عنوان عبد میشناسد. لذا اگر گفتند انسان چیست؟ انسان کیست؟ تو به عنوان یک انسان خود را چگونه شناختهای؟ چگونه یافتهای؟ آن وقت میرسی به این نکته که میگویی: «من یک عبد هستم.»»
نظری هنوز ثبت نشده اولین نظر را شما ثبت کنید !