رهایی از تکبر پنهان
عمومی
کتاب رهایی از تکبر پنهان نوشتهٔ حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان است. نشر بیان معنوی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این کتاب دربارهٔ صفت «تکبر» در انسان است که گاه بهشکل ناپیدا نتایج زیانباری به بار میآورد. نویسنده از منظر اخلاق اسلامی به این ویژگی نگاه کرده است.
کتاب رهایی از تکبر پنهان دربارهٔ دوری از تکبر بهعنوان یکی از موضوعات اخلاقی مهم و کلیدی دانست. نویسنده در این کتاب با اشاره به چگونگی پنهانشدن برخی از صفات اخلاقی نظیر تکبر در وجود انسان، به نقش گمراهکنندهٔ آن در مسیر معنوی و معرفتی انسان پرداخته است.
در بخشهایی از کتاب به برخی از آثار زیانآور تکبر همچون کاهش قدرت درک، ارائهٔ تحلیلهای نامناسب و نگاه نادرست به حقایق اشاره شده است. اگر انسان دچار تکبر پنهان شود، دیگر تحلیلها و موضعگیریهای او ناشی از اندیشه و تفکر نخواهد بود. از این رو، لازم است همواره به بررسی نفس خویش بپردازیم.
ناشر این کتاب باور دارد که مطالعهٔ کتاب رهایی از تکبر پنهان نوشتهٔ حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان خواننده را با لایههایی عمیق از مباحث اخلاقی آشنا میکند. با خواندن این کتاب میتوان از طریق کمککردن به کشف و برطرفکردن عیبهای پنهان، موانع رشد معنوی را برطرف کرد؛ همچنین میتوان با ارتقای تحلیلها و دیدگاهها در مسائل مختلف اجتماعی، تلاشها برای رشد جامعه را موفقیتآمیزتر کرد.
به باور حجت الاسلام و المسلمین پناهیان تکبر در مواجهه با رکن اساسی دین، یعنی ولایت، نقش ویژهای را ایفا میکند که اهمیت پرداختن به آن را دوچندان میسازد. اگر ولایتپذیری رکن رکین دین است، موانع پیدا و پنهان آن از اهمیت فوقالعادهای برخوردار میشود، ولی تکبر معمولاً صفتی پنهانی است که به سادگی شناخته نمیشود و آدمها از اعتراف به آن طفره میروند.
خواندن این کتاب را به دوستداران حوزهٔ اخلاق اسلامی پیشنهاد میکنیم.
«اگرچه تکبّر به مردم مراتب و انواع گوناگونی دارد، که باید دربارهٔ آن در مجال جداگانهای سخن گفت، ولی در همهٔ انواع تکبّر نسبت به انسانها، چه بزرگتر از ما باشند چه نه، چه ضعیفتر از ما باشند چه نه، چه فضیلتی بر ما داشته باشند چه نه، و چه تکبّر به همهٔ آدمها یا تکبّر به بعضی از آنها، یک وجه مشترک وجود دارد و آن خود تکبّر است که باید ریشهکن شود.
البته با خلقِ خدا نمیشود زیاد متکبّرانه برخورد کرد و به سختی میشود در مواجهه با انسانها تکبّر را بروز داد. چون اگر با رفتارهای متکبّرانهٔ آشکار به مردم تکبّر کنیم، دچار مشکل میشویم؛ یا مردم ما را تحویل نمیگیرند، یا با ما همکلام نمیشوند، یا با ما معامله نمیکنند و خلاصه در روابط اجتماعی دچار مشکل خواهیم شد. معمولاً مردم با آدمهای متکبّر برخوردِ خوبی ندارند. لذا افراد برای تأمین نیازهایشان هم که شده، اغلب ناگزیرند تکبّرشان را نسبت به مردم بروز ندهند.
البته ما آدمها برای تکبّر ورزیدن طرف خود را ارزیابی میکنیم، با همه یکسان برخورد نمیکنیم؛ مثلاً اگر طرف ضعیف بود، تکبّرمان را بروز میدهیم. ولی اگر منافعی از ما زیرِ دست او بود، حواسمان را جمع میکنیم، شاید تواضع هم نشان دهیم. ولی همیشه ضعیفکُشی رویهٔ رایج ماست.
یکی از مشکلات اساسی ما آدمها بلای دائمی «مقایسه» است که در خیلی از زمینهها موجب گرفتاریهای متعدد میشود. فضای مقایسه بستر خوبی برای بروز صفت تکبّر است. وقتی ببینیم کسی دارد از ما بزرگتر میشود، و یا نتوانیم در مقابل بزرگی کسی کوچکی کنیم، طبیعتاً تکبّر ما بروز پیدا کرده و خرابمان میکند. برای رهایی از صفت تکبّر باید تلاش کنیم تا از هرگونه مقایسهای بین خود و دیگران پرهیز کنیم.
امام صادق (ع) در تبیین این صفت شوم فرمایشی دارند، که ناظر به فضای مقایسه است: «مَن ذَهَبَ یری أنَّ لَهُ علَی الآخَرِ فَضلاً فهُو مِن المُستَکبِرِینَ، فقلتُ لَهُ: إنّما یری أنَّ لَهُ علَیهِ فَضلاً بالعافیةِ إذا رَآهُ مُرتَکباً لِلمَعاصِی؟ فقالَ: هَیهاتَ هَیهاتَ! فَلَعَلَّهُ أن یکونَ قد غُفِرَ لَهُ ما أتی و أنتَ مَوقوفٌ مُحاسَبٌ؛ هر که باور داشته باشد که از دیگران برتر است از مستکبران است. [راوی میگوید] به ایشان عرض کردم: اگر نظرش این باشد که با دیدن گنهآلوده بودن دیگری و سلامت [دور از گناه بودن] خودش، از او برتری دارد، چه؟ فرمود: هیهات! هیهات! (چگونه چنین عقیدهای پیدا میکند) با اینکه شاید گناه او آمرزیده شود ولی تو بازداشت شوی و مورد بازپرسی قرار گیری.» حتی برای آدمهای بد هم نباید قیافه گرفت.
حالا چه میشود که انسان نسبت به دیگران تکبّر میورزد؟ قبلاً گفتیم، وقتی کسی میخواهد بزرگیطلبی خود را در همین دنیا ارضاء کند و نمیخواهد با ملحق شدن به پروردگار بزرگ به عظمت بینهایت برسد، مجبور است برای این و آن قیافه بگیرد و در زمین استکبار بورزد و بعد بالطبع فساد خواهد کرد.
یک نوع از تکبّر نسبت به خلق خدا، در عرصهٔ روابط خُرد اجتماعی تجلی پیدا میکند، مانند قیافه گرفتنهای متکبّرانه. در قرآن کریم صریحاً به چنین تکبّری اشاره و از آن نهی شده است: «وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّک لَنْ تَخْرِقَ الأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولاً؛ و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمیتوانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوهها نمیرسد.» و یا در جای دیگری میفرماید: «وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّک لِلنَّاسِ وَ لاَ تَمْشِ فِی الأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللّهَ لا یحِبُّ کلَّ مُخْتالٍ فَخُور؛ با بیاعتنایی از مردم روی مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد» معمولاً چنین تکبّری را در مباحث اخلاقی و حتی آداب اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند.
برخی از رفتارهای متکبّرانه در روایات ذکر شده و به شدّت مورد مذمت قرار گرفتهاند. به عنوان نمونه، امام صادق (ع) به یکی از اصحاب خود به نام «رفاعة بن موسی» فرمودند: «ای رفاعه، آیا تو را با خبر نکنم از کسی از مردم که بیشترین سهم از گناه را دارد؟» رفاعه عرض کرد: «جانم به فدای شما، با خبر بفرمایید.» حضرت فرمود: «او کسی است که از برادرش در گفتار یا رفتارش عیبی بگیرد تا او را تحقیر کند یا به او تکبّر نماید.»
هیچ کس را نباید تحقیر کرد، خصوصاً مؤمنین را. تکبّر کردن نسبت به خوبان انسان را بیچاره میکند.
حتی اگر در مقابل ما به مؤمنی اهانت کنند و ما سکوت کنیم، خدا به سختی ما را مجازات خواهد کرد. در اینجا جا دارد به داستانی که امام زینالعابدین (ع) از زمان امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند، اشاره کنیم: در زمان امیرالمؤمنین دو تن از یاران ایشان را عقرب گزیده بود و دو ماه در بستر افتاده بودند. حضرت آن دو را خواستند و حالشان را جویا شدند. آنها نیز از وخامت حالشان شکایت کردند. حضرت به آنها فرمود: «از گناهی که شما را به این روز انداخته استغفار کنید.» وقتی از گناه خود جویا شدند، حضرت به نفر اول فرمود: «آیا به خاطر میآوری که روزی فلانی به سلمان به خاطر موالات ما طعنه زد و عیب گرفت ولی تو با اینکه ترسی از خودت، خانوادهات، فرزندانت و اموالت نداشتی، (یعنی در موقعیت تقیه نبودی) از او دفاع نکردی؟ این درد به خاطر همان واقعه است.»
نظری هنوز ثبت نشده اولین نظر را شما ثبت کنید !